گاهشمار حماسه هویزه
هویزه در جنوب غربی سوسنگرد قرار دارد و یکی از سه شهر دشت آزادگان است. این شهر در دوره خلفای اسلامی، آباد و سرسبز بود و کوشک هویزه و کوشک بصره دو قلعه محکم و دژ دفاعی این سرزمین به شمار میآمد. آب و هوای هویزه گرم و خشک است، آزاد مردم هویزه آریایی و مساحی است و به زبان فارسی و عربی سخن میگویند. مردم هویزه پیرو مذهب تشیع اثنیعشری هستند. اقتصاد هویزه بر کشاورزی و دامداری بنا نهاده شده جاجیم بافی نیز یکی از صنایع دستی قابل اهمیت است که اغلب آن صادر میشود.
در جنوب غربی حمیدیه رود کرخه منشعب میشد. از اوایل سال 1358حکومت بعثی عراق علاوه بر ایجاد تحرکات در مرزهای مشترک دو کشور اقدامات گستردهای نیز در داخل ایران آغاز کرد.در این میان، منطقه هویزه به لحاظ عرب زبان بودن اغلب مردم آن، از اهمیت ویژهای برخوردار بود
.اهالی مظلوم هویزه بارها هدف بمبگذاریها و ترورها واقع شدند
.هفته اول شهریور 1359
مردم هویزه هنوز از توفانی که در راه بود خبر نداشتند هیچکس باور نمیکرد که به زودی هویزه دستخوش حوادث هولناکی میشود.
8شهریور
با صدای تیراندازی، مردم سراسیمه به طرف پل قدیمی شهر که صدا از آن جا میآمد، دویدند. تیراندازی با صدای انفجار مهیبی توأم شد که شهر را لرزاند مردم دیدند که مأمورین چند نفر را دست بسته سوار جیب خاکستری میکنند. یک وانت بار کمی آن طرفتر در آتش میسوخت
.مردم هاج و واج از یکدیگر درباره تیراندازی و انفجار میپرسیدند تا این که یکی از مامورین به دستگیرشدگان اشاره کرد و گفت اینها داشتند از عراق سلاح و مهمات میآوردند. آن وانت هم پر از مواد منفجره بود، انگاری میخواستند بروند اهواز برای خرابکاری- اینها مزدور عراقی هستند. اول ایست دادیم اما توجه نکردند و بعد با ما درگیر شدند
.31
شهریورخیابانهای هویزه پر از اتومبیلهای جورواجور شد. مردمی که سوار ماشینها بودند، از شهرهای نزدیک مرز میآمدند و حرفهای عجیبی درباره خاموشی و وضعیت قرمز میزدند
.یکم مهر
مدارس هویزه به حالت نیمه تعطیل درآمد کلاسها برای اسکان مهاجرین جنگی در نظر گرفته شد.
3مهر
صبح زود، چند هواپیمای عراقی تعدادی عروسک در اطراف شهر ریختند وقتی دو نوجوان به جایی که عروسکها افتاده بود رفتند، ناگهان صدای انفجار آمد. یکی از دو نوجوان براثر انفجار عروسک تکه تکه شده بود. اسم آن جوان سقراط بود. قرار بود چند روز دیگر رخت دامادی به تن کند. اما عروسک اهدایی صدام حسین همه را در عروسی سقراط سیاهپوش کرد!
4مهر
خیلی از مردم مسلح شده بودند نوجوانان و کودکان مشغول پر کردن گونی شن و ساختن سنگر بودند. در مسجد جامع هنوز آموزش نظامی برقرار بود.
آن شب، از رادیو خبرهای ناامید کننده شنیده شد. خبر سقوط تپههای الله اکبر و بستان دل آنها را به درد آورد
.5
مهرآب و برق هویزه از روز قبل قطع شد و پمپ بنزین از کار افتاد نزدیک صبح، 7فروند هواپیمای عراقی در آسمان هویزه ظاهر شدند. ناگهان صدای انفجار از روستاهای اطراف بلند شد. ساعت 9 صبح، خبر تازهای آمد نیروهای عراقی، روستاهای اطراف هویزه را اشغال کرده و در حال پیشروی به طرف هویزه هستند! ناگهان عراقیها هویزه را به توپ بستند
.6
مهرقسمت غربی شهر از صبح تا شب در زیر آتش توپخانه قرار میگیرد. اما مردم قسمت شرقی با آغوش باز از بقیه پذیرایی میکنند
.8
مهرساعت 9 صبح، عدهای از مزدوران عراق وارد هویزه شدند. وقتی با نگاههای خشمگین مردم رو به رو میشوند، با لحن تهدید آمیزی میگویند هواپیماها و تانکهای عراقی هویزه را با خاک یکسان میکنند. عدهای از زنان و دختران که برای آوردن آب به کنار رودخانه رفتهاند، با مزاحمت مزدوران مواجه شده و با چشمان گریان و دستان خالی به خانههایشان برگشتند
.9
مهرعدهای از دختران هویزه برای آوردن آب به کنار رودخانه میروند مزدوران عراقی نشانهگیری کرده و کوزه سفالی روی سر آنها را با گلوله میشکند. دختر بچهای به نام سهام با شجاعت جلو میرود و اعتراض میکند
.نامردها چرا نمیگذارید آب ببریم؟ مگر شما شمر هستید؟! هنوز حرف سهام تمام نشده که گلولهای به پیشانیاش میخورد و خون صورتش را میپوشاند. خبر شهادت سهام، مانند صاعقه بر غیرت و وجدان مردم فرود میآید. دختر بچه شهیده را بر سر گرفته و عزاداری میکنند. جوانان سلاحهایی را که مخفی کردهاند در میآورند
.10
مهرمردم هویزه بیتوجه به تهدیدات مزدوران به میدان میآیند. نقطه آغاز شورش دانشآموزان هویزه هستند
.کودکان با دامنهای پر از سنگ به مزدوران حمله میکنند. زنان هم وارد معرکه میشوند و با سنگ به مزدوران حمله میکنند. سرانجام در ساعت 11 صبح، آخرین پایگاه دشمن سقوط میکند. باقی مانده مزدوران با خفت از هویزه فرار میکنند
.13
مهرهویزه خلوت شده است. خیلیها فقط شناسنامه و کلید خانهشان را بردهاند. مسجد هم خلوت شده است